امشب بیست و یکمین سال زندگیم تموم میشه...
و وارد سال بیست و دوم میشم...
باید یه هدف تعیین کنم درسته؟
یا یه جمله که یک سال آینده رو برام تعریف کنه...
سال گذشته...تولد خوبی داشتم...
کوچیک و صمیمی...
خوشحال نبودم اما،ناراحتم نبودم...
امسال میخوام دست از رویاپردازی بردارم و هدفای واقعی ترسیم کنم...یا اینکه به آرزو کردن ادامه بدم؟
یه جورایی فکر میکنم زندگی واقعی میتونه جذاب باشه...نمیتونم ازش فرار کنم پس شانسمو تا لحظه‌ی آخر استفاده میکنم و یه بازی خوب به نمایش میذارم...
آره!در بهترین حالت زندگی برام یه بازیه...که باید ازش لذت ببرم همین و بس.
میخوام امسال هفتاد کتاب بخونم...
برای یه آزمون معتبر زبان انگلیسی آماده شم...
چهل تا نقاشی بکشم...
جادو یاد بگیرم...
و بفهمم کلمه‌ی "درخت" یعنی چی!
امسال میخوام خونه‌ی جدید خودمو بسازم...و از نایتمر برای همیشه بیرون بیام...
دشمنیا رو به دوستی تبدیل کنم...
و عبادت مخصوص خودمو بسازم.
زبان html یاد بگیرم.
و معدل ترممو به 18 برسونم.هردو ترم.
...
و...
خودم چی؟
احساسات خودم...با اونا چیکار کنم؟
موندن توی این رابطه شجاعت میخواد یا تموم کردنش؟
احساس واقعیم چیه؟
...
امشب...چه آرزویی باید بکنم؟
هرچی که باشه امشب براورده میشه...
حتی اگه خودم ندونم،فرشته‌‌‌ای که آرزومو بالا می‌بره میفهمه...
"امسال به معشوق حقیقیم برسم کسی که اونقدر عاشقش باشم که هرگز و تحت هیچ شرایطی ازش دل نکنم...تا آخر عمر"
این چیزیه که باید آسمون و زمین کمک کنن...آب و آتیش حلقه بسازن تا به واقعیت بپیونده...